از خودم به خودم گله دارم
ای دیونه مگه تو تافته جدا بافته ای
تو هم اتنسانی فکر کردی اگه بد باشی
بهت بگن انسان نیستی تموم میشه
همه چیز
با این حرف نمتونی انسان بودنتو کتمان کنیی
حلا که او بیخیالت شد دیگه سر به بیابون
زندگی نزار
گرگای وجود دارن که دندون طمع ب همون انسانیت کتمان شدت
تیز کردن
بزا مردی که با عشق اشنات کرد بره اون پر پرواز داره مگه پرنده رو میشه تو قفس
نگهشداری بدون اب وغذا اونوقت ازش انتظار اواز خونی داشته باشی
عزاداری برا او که دیگه نمیخوادت بسه برو دیگه اینورا پیدات نشه
دیگه هم حق نداری دلتو ب حراج بزاری بزار هر کی هر جور دوست داره رفتار کنه
تو با خدا باش و بزار خودش سکاندار زندگیت باشه
حالا که آدمای زندگیت میخوان به میل اونا زندگی کنی بیخیال همشون
باش برو سراغ همو که بهترینه فقط خدا خدا خدا خدا خدا
خداحافظ